خوابم میاد. قرار بود برم دکتر نرفتم. حال ندارم. منشیِ عهد بوقش نوبت نمیده تلفنی. باید سرِ ظهر بری حضوری نوبت بزنی. کی حال داره تو گرما. از خانواده هم که انتطار نمیشه داشت برات کاری کنه.هاه خانواده! شر و ور ترین نظام متشکل بر روی زمین.
هنگامى که کارى اراده کردىقریب به ده ساله که شوهرخواهر دارم اما هنوز به رسمیت نمیشناسمش. هنوز شوهرِ خواهرم نمیدونمش. جز آمار رسمیکشور به حساب نمیارمش. نمیبینمش و نمیشنومش. دل به دل هم داره
هنگامى که کارى اراده کردىهمیشه فکر میکردم این باگِ استوریای اینستاس که انگشت میزنی میره استوریِ بعدی اما نمیتونی انگشت بزنی برگرده استوریِ قبل :| الان فهمیدم که این باگ خودمه. اینم فهمیدم بالاخره!
هنگامى که کارى اراده کردىپدر داره آبمیوه میگیره و هی از خودش تشکر میکنه. منم میخوام برم چای بخورم و الانه که دعوام کنه که این چه بدبختیایه که سر منو گرفته و بهم سایه انداخته :>
سحر غنچه به بویش میشود باز (#بنفشه_انصاری_پرتو)از سورپرایز شدن متنفرم. ازینکه توی عمل انجام شده قرار بگیرم. ازینکه نمیدونم باید چه عکسالعملی نشون بدم، اینکه باید چی بگم؟ آیا باید گریه کنم؟ بخندم؟ داد بزنم؟ جیغ بکشم؟ فرار کنم؟ ازینکه باید توی یه آن تصمیم بگیرم که دقیقا چه گویی بخورم متنفرم
خب خب یه سرگرمیتعداد صفحات : 0