حقیقتا با ک...نم حرف میزد عکسالعمل بهتری نشون میداد واسش. سرم تو کاغذاش بود و اوووم گویان به این فکر میکردم که چه ک...ی داره میگه، چرا نمیره، بزنم این کاغذارو آتیش بزنم جلوی چشمش تا بفهمه نگرانی یعنی چی یا اصلا بزنیم تو کار موشک و اینا که گفتم خب تا کی وقت داری؟ فقط خودشو پاره نکرد که بهم بفهمونه مگه داشتم گو میخوردم تا الان؟!
شبهه در حلول عید سعید فطر بازدید : 253
سه شنبه 5 خرداد 1399 زمان : 2:37